آناهيتاي مامان و بابا

آخرين مطلب سال 91

چند قدمي بيشتر تا فصل بهار نمونده. به اولين ماه بهار. به زيباترين ماه براي من چون خداوند تو رو توي اين ماه به من داد. بي صبرانه منتظر اين ماه هستم چون تمام خاطرات زيباي سال 89 رو برام به ارمغان مياره. خاطرات شيرين به دنيا اومدن تو و زيباتر اينكه جوونه هاي خوشكل درختا رو هم مي تونيم از حالا به بعد شاهد باشيم. اين روزها براي تو هم زيباست نازنين چرا كه امسال به خوبي مفهوم سفره هفت سين، ماهي، سبزه، سبز شدن طبيعت، جيك جيك پرنده ها و از همه مهم تر تولدت رو بيشتر از سال هاي قبل درك مي كني و من مي خوام بهترين لحظه ها رو از همين امروز توي اين ماه برات بوجود بيارم. دخترك زيبا روي من، عاشقتم و برات بهترين ها رو توي سال جديد آرزو مي كنم. من و آناهي...
27 اسفند 1391

يسناي عزيزم

يسناي نازنينم سومين سال پادشاهيت بر قلب تمام آدمايي كه دوستت دارند را بهت تبريك مي گم شاهزاده خانوم. به اميد روزي كه من و آناهيتا و تمام دوستاي مجازيت روز تولدت در كنارت باشند و همراهت شمع تولدت رو فوت كنند. ...
7 اسفند 1391

اين روزها..

خوب به خاطر ميارم وقتي دوستام از ريخت و پاش هاي بچه هاشون تعريف مي كردن، پيش خودم مي گفتم چقد خوب كه آناهيتا ريخت و پاش نمي كنه يا حداقل ريخت و پاشش توي اتاق خودشه. ولي حالا بايد بياين و سرزده خونه ما سه نفر رو ببينين. بيشتر سرگرميت شده درآوردن لباس هاي بچگيت و لباس هاي الانت و حتي لباس هايي كه برات كمي بزرگترن و همچنين لباس هاي من از داخل كشوها. هر لحظه مي خواي يه لباس رو بپوشي. يه بار تاپ و دامن صورتي با جوراب هاي سبز. يه بار پبراهن لختي قرمز با شلوارك آبي و .... اين مراسم وقتي شدت مي گيره كه حس رقصيدنت به اوج ميرسه و يا آكادمي گ و گ و ش پخش ميشه. اونوقته كه لباست حتما بايد دامن يا پيراهن باشه همراه با يك ميكروفون در دست. به هر حال براي...
اسفند 1391

اولين چرا؟

چرا؟   مدت هاست منتظر شنيدن اين كلمه از طرف تو هستم نازنينم. يك كم بي حال بودم. يادم نيست براي چي؟ شايد از خستگي و شايدم از دست كسي ناراحت شده بودم. وقتي با بابايي اومديم دنبالت مهدكودك، رفتيم براي خريد. بعد از تموم شدن خريد و نشستن توي ماشين. صورت نازت رو آوردي جلوم و نگاهم كردي و گفتي: "مامان، چرا ناراحتي؟ ها چرا ناراحتي؟" جون گرفتم. تمام خستگيم و ناراحتيم رفت. گفتم: "يك كم خسته ام عزيزم" بعدشم غرق بوست كردم. دختر ناز من، اميدوارم هميشه و در همه حال به جواب تمام چراهاي زندگيت برسي. اين مرحله از رشدت رو خيلي دوست دارم چون توي اين مرحله خودم هم باهات رشد مي كنم. بهت قول ميدم تا وقتي زنده ام، كمكت كنم تا با هم علت هر چي معلول رو كه برات ...
اسفند 1391
1